طلوع
ساعت صفر است
به یاد می آورم ٬ باید از یاد برده باشم
نیمه شب گذشته
عبور صامت یک ماهی تشنه
از صبوری آب
خلوص روشن شیشه
در عبور تگرگ
..................
ظهور
ساعت بی صفر
به یاد می آورم ٬ ز یاد برده ام
گم شدن در کوچه های نو .... کهنه
رسوب ساده یک سنگ
به سیمان گیاه
..............
غروب
صفر ساعت گم شده
(( ی ٬ ا ٬ د )) حروف جای از یاد برده اند
تنها ٬ صدای خاموشی می آید
و عبور چیزی شاید
شبیه چرخش یک روز
در جدال زمان.
افرین .۳ کار قوی و زیبا
نبودی یک ماه به گمونم
عمرا بیا یه بازیه جدید راه بندازیم
یه بازی که جدید باشه و همه کف کنن
سلام عمرای عزیز .. ممنون از این همه لطف..
دوست مجازی اما واقعی و کم پیدای من ..
ممنونم. دعا کن.
خیلی خوشم اومد. خیلی زیاد
شبیه شعرهای سپهری بود...
چیزی از جنس عرفان سهراب...
سلام
اینجا ساعت مدت هاس خوابیده است
زمان مفهمومی ندارد
در کجا ایستاده ام
مثل اینکه اینجا نوشتن متن الزامی نیست !!!!
نمیدونم پیشنهادشو من دادم.فکرش با تو
:d
سلامی دوباره ....
با قطعه ای شاید آشنا و بعد از مدتها با دکلمه ای متفاوت منتظر قدوم زیبایتان هستم ...
یکی بود و نبود
غیر از او در دو جهان
هیچ نبود
[گل][گل][گل]
گم شدن در کوچه های نو .... کهنه
چقدر می ترسیدم . وقتی که بچه بودم و پیش مادربزرگم می ماندم چون مادرم سر کار می رفت و در کوچه های نو و کهنه که مادربزرگم مثل همه لباس می پوشید ... مثل همه و من که در بازار محو تماشای جعبه ی پر از جوجه های رنگ رتگی بودم . ناگهان چقدر می ترسیدم ...
احوال رفیق ما چطوره؟ ما غیبت داریم اینجا ...طولانی ولی محبت شما همیشه بوده...
چهاردهت رو خوندم ...
با غروبش یاد زندگی! افتادم و با بقیه هم !!
مث همیشه ...OK باشی پسر
هر روز بهتر از دیروز... عمرا ایران
و برای همه دعا کردم و منتظریم برای جواب خدا.
جایت هم خیلی خالی بود ... (گل)
نوبت شما سه شنبه عصر ساعت شیش.
سلام رفیق!
"به یاد می آورم ٬ ز یاد برده ام"
لا اقل به من یکی خیلی این حس دست داده
عالی بود مثل همیشه
گرد گردون گرد و روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
ممنون که سر زدی
عبور صامت یک ماهی تشنه
از صبوری آب
دلنشین بود.
""""""""""""""""""""""""""
می فروشد ...
سلام
چی بگم والله!
یه چیزی تو این شعر هست که من نمی فهمم.
نمی دونم ایراد از منه یا از شعر
یه توضیح بم می دی؟!
زنده باشی به عزت عشق وپایدار چون سپیدار ...
{ سرنوشت بشر این است که در تمام عمر زحمت بکشد برای اینکه بتواند به زندگی ادامه بدهد و به زندگی ادامه بدهد برای اینکه بمیرد }
آپ شد
متن هایی برای هیچ.
گاهی می شود عمرا .. گاهی هم نمی شود ..
می گذرد ..
سلام میکنیم
معذرت بابت دیر کرد میکنیم
و
کامنت میگذاریم!
یه سری تصویرهایی اینجا میبینم که یه مقدار عجیب و با کلمات خلافانه استفاده شده
عبور صامت یک ماهی تشنه
از صبوری آب
یا
رسوب ساده یک سنگ
به سیمان گیاه
این تصویر آخری ....(بگم جالب بود؟ کلمه ی تکراریه !)
هر چقدر سعی میکنم از اینطوری فکر کردن فاصله بگیرم
بالاخره یه جایی منو پیدا میکنه....
...................
ما تغییر آدرس به بلاگفا دادیم...همیشه مبارزین در عرصه ی آزادی متحمل فشارهای زیادی شدن! بلاگفا هم یکیش !
موفق باشی
نشنیدم، خوندم!
یبا بود شعرت عمرا جان
شاد باشی
زیبست.اما برای رویا متن احتیاج به فضاسازی بیشتری دارد.نسبت به کارهی قبل تر بیشرفت داشته اید درود برتو دوست عزیزم(ص مربوط به نظر دهید خودش باز نم شد اینجا گذاشتم)
آدمها مثل عناصر هستند ...
بعضی ها مثل تیتان هستند حتی اکسیدشون هم با ارزشه.
بعضی ها مثل آهن هستند فقط به درد لای جرز دیوار می خورند.
بعضی ها مثل آرگون بی خیال و بی اثرند ولی بعضی های دیگه مثل سدیم خیلی فعالند.
بعضی ها مثل اکسیژن فقط تو فکر تخریب و اکسید کردن بقیه هستند یا مثل گوگرد باعث خوردگی میشند.
البته هستند آدمهایی که مثل آلومینیوم سبک ولی در عین حال مقاومند.
بعضی ها رو تا اول غنی نکنی به دردت نمی خورند و برات نفعی ندارند(باید پول رو بدی)
بعضی ها خیلی کمیابند و مثل طلا گرانبها هستند.
ولی بعضی دیگه مثل سیلیس تا دلت بخواد همین جور ریخته و زیادند.
بعضی ها مثل فسفر یه جوری می خوان خودشونو نشون بدهند.
بعضی هم در کار خودشون سر در گم هستندو مثل عناصر واسطه هستند.
بعضی ها ظرفیتشون خالی و دنبال پر کردنش هستند.
البته اکثر آدم ها عنصر نیستند و به صورت ترکیبی از عناصر موجود می باشند.
راستی ترکیب شما چیه؟؟!!؟؟
طفلک ماهی تشنه!