دیر اومدم اما بالاخره اومدم . بازی که هنوز تموم نشده؟
................................................
حضور خلوت انس : نویسنده ای که کتابهاش رو بیش از چند بار می خونم.
نارنجابی : گاهی ساده اما پر از فریاد٬گاهی پیچیده و آرام.
کودنعلی : موجز و مختصر و مخصوص.
سیخ و سه پایه : غالبا خشمگین٬اندکی بی ادب.
جناب کنفسیوس : حکیمی که حکمتش از کف برونت کند٬چه حاجت به توضیح واضحات؟
توکا : نغز و پر معنا در لفافه.
اسب وحشی : لاجرم بر دل نشیند٬بسیار تاثیر گذار.
لقمان خرفت : همان نام وبلاگ و آدرسش ما را بس.
افرا : روان می نویسد نا آرامی ها را.
اینجانب : کم می نویسد٬کم می نویسد٬کم می نویسد.اما چنان آشنا می نویسد که تا نوشته بعدی روانت در به در همان چند خط موجود بماند.
مهر و ماه : شعرهایش مثل دریا....آرام و پر هیاهو.
چشمان ناچار : نغز و پر مغز.
آهوی ناتمام : دیر زمانیست که آهوی کاملی شده و با اشعارش دل می براند.
ابرهای تیره تردید : رک و بی تعارف.
پر۳گرد : شاعر حقیقت هایش.
بعد از ظهر سگی : خیلی نزدیک٬خیلی واقعی اما خاص٬گاهی تلخ٬خیلی دانا.
افق کور : چشمم به دیدن اشعارش روشن می شود.
کنتراست : یک متضاد نویسی ظریف.همان کنتراست.
ترشیده : پر از احساسات ناگفتنی خود.
شیخ بزرگوار : شیخیست بس بزرگوار که خلقی اندر حکمت افاضاتش حیرانند.
فالگیر رشوه گیر : دانا٬ بخوانیم و بفهمیم.
فهمیدن درد داره : از خودش می نویسد اما عجیب مرا به یادم می آورد.
خاطره کفش ها : آشنای آشنا می نویسد و عجیب در اوج اندوه هم می تواند اشعارش را صمیمی و مهربان نگه دارد.
کلو : یاد بهلول می اندازدم گاهی.
.................................................................................................
پ.ن:امید که همه دوستان مرا ببخشند و بیامرزند.
آدم های رنگی
سیاه سفید
بی مزه ٬ با مزه
دانا ٬ نادان
شکل آدم ٬ شکل حیوان
زن ٬ مرد
ارزان....گران
فروشی هست ٬ فروشی نیست
انتخاب با شماست.
گذر روزگار خاک بر سری
زیر سایه های خاکستری
.............................................................................................
پ.ن:!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تمام خوابم را با تو سخن می گویم
و تمام بیداری هایم را
همه شعرهایت در من تکرار می شود
و همه فاصله ات در من بیدار
....
یادم می ماند
بهتر یادم می ماند
شعر هایی که خوانده ای
و بیشتر می خوانم
شعر های تو را
و گم می کنم ٬ نفس هایم را
در صدای تو
صدایم را در اشعار تو
و اشعارت را در اشعار
....
یادم نمی ماند
شعری که صدایت در آن جاری نباشد
یادم نمی ماند
دیریست می انگارم
تمام شعرها را با صدای تو شنیده ام
و دیریست که
با صدای تو شعری نشنیده ام
....
اکنون
می خوانمت
و شعر می خواهمت
شعری به عظمت خشمت
و به بلندای سکوتت
دوباره صدایت را می خوانم
و سکوتت را میرانم
تا نفس تازه کنیم
دوباره شعری بگو.
.........................................................................................
پ.ن:منتظرم.