برخیز
آبی ترین پیراهنت را تن کن
دیریست رویای زمین حضورت را می طلبد
برخیز
مردگانت ٬ و زندگانت را رها کن
این جا
زندگانش
به رویای رویارویی ات زندگانی می دهند
و مردگانش
در تو بیدارند
برخیز
آبی ترین پیراهنت را تن کن
آبی روشنت امتداد تیرگی هاست
برخیز
آبی روشنت را
آبی تر ٬ روشن تر
طلوع کن.
سلام دوست عزیز ....
به روزم [گل]
والله لا یحب الفرحین .....
سلام عمرا جان
سلامت رساندیم و منتظر جواب سلامیم...
به امید طلوعش....
اگر می خواد بیاد الان وقتشه
یک روز از خواب پا میشی .....
عمرا اون بازیه چی شد؟ چرا تو منو جدی نمیگیری؟
چه خوب گفتی عمرا .. روشن ترین آبی در امتداد تیرگی ها ..
خوبم عمرا .. خیلی خوب و با انرژی . ممنون از لطفت .
هستم بابا!
ولی سبک نوشتن از دستم در رفته
به زمان احتیاج دارم:(
salam
khoobin?
webloge zibaee darin
khoshahl misham be webloge man ham sar bezanin
movafagh abshin
dar pnahe hagh
ای ول خیلی قشنگ بود خیلی خلی از ته قلبم گفتم.
مخصوصا این تیکه که میگه :آبی روشنت امتداد تیرگی هاست.
برخیزد که کدامین سو رود؟
این که چیزی نیست...تازه من احساس عدم اعتماد بنفس هم میکنم !
مردگان مرده اند ...
چرکین شده اند آبها و آبی ها ...
طلوع نشاید ...
..
ها؟ ...
محشر بود برادر
خیلی خوب بود
اینروزها کمتر به نت سرک می کشم. به همین سادگی.
شاد باشی.
salam be dost aziz va jadid man wblag ghashangi dari va jaleb tonesti be man ham sar bezan va mano az nazaret agah kon
moafagh bashi
behshad
bye
Montazeram
به روزم سر بزن
تو هم با حالی ها
هی رفیق تو دیگه چرا؟
تو چرا به هم ریختی؟
این تابستون لعنتی همه رو به هم می ریزه... حال هم رو می گیره....
این پاییز و زمستون معرکه که بیاد... برگای زرد و ابر وباد و سرما که بیاد قراره یه کم فقط یه کم بهتر بشیم....
انگار یه جورایی بیمار شده ام....غیبت های پی در پی... نشنیدن ها... ندیدن ها...
به رانندگی و گم و گور شدن لای ابرها و مه و بارون جنگل محتاجم... به بوی نای تنه درختا که خیس شدن... به بوی چمن تازه خیس خورده....
من هم اینجا گوشه رینگ گیر افتادم... مشت می خورم پی در پی... غیبتهای طولانی....
" مسابقه داره تموم می شه... راند 14... کافه آخر... سر پل تجریشیم رفیق "
زیبا بود......
درود
امدنت را سپاس
دوباره امدنت را امید و سپاس
همیشه زنده باشی به عزت عشق و پایدار چون سپیدار
سلام ...
اومدم بگم که به روزم ...
آبی شعرهایت روز به روز روشن تر و لطیف تر دوست عزیز ...
سلام رفیق
کار زیبایی بود ...سری بزن ....اگه غزل دوست داری
می روی اما آنهایی که رفته اند باز می گردند!
چرا کامنت دونیتو بستی؟ آقا من اومدم اعتراف کنم که از این پست آخرت هیچی نفهمیدم
کجایی عمرا؟ زود خودتو نشون بده ..
چرا کامناتو بستی؟
منم نفهمیدم...(نیشخند)
سلام
وبلاگت و مطالباش مثل همیشه عالیه..
موفق باشی
من دوباره برگشتم
{ شاید برای فتح زمان و جهان راه بهتر این باشد:و باقی نگذاشتن ردی،عبور و باقی نگذاشتن سایه ای بر دیوار ها }
آپ شد
در میان سایه ها
کجایی دوست من
به روزم حتما سر بزن
با سلامی دوباره به تو مهربان .... عذرخواهی بابت دیرکرد ....
باز هم به روزم و منتظر حس کردن افکار زیبایت ....
افتخار به انسان بودن گناه است یا ثواب ؟!!
[گل]
1: شمارش معکوس آغاز شده...
این 25 روز آخر رو می خوام هر روز بنویسم....
امروز : جنگ آغاز شده است رفیق....
مثل دو تا ارتش که روبروی هم ، مثل قدیما ،
صف آرایی کردن و می خوان جنگ تن به تن بکنن...
هرکی منتظره ببینه کی کیو نابود می کنه...
و یهو به سمت هم بتازن و دخل همو بیارن...
2: نوبت ما هم می رسه... می رسه؟
3:هر روز ارتش سایه ها تا 1 ماه آپ می شود و بعد
به قول یارو شله تو مظنونین همیشگی...: " پوفففففففففف "
4: خیلی مخلصیم
با عرض سلام و خسته نباشید
نیمکت، سایت تخصصی شعر و ادبیات در نظر دارد برای گسترش پراکندگی آدرس وب سایت خود در پهنه وب، با وب سایتها یا وب لاگهای دیگر به تبادل لینک، بصورت متنی بپردازد.
از این رو در صورت تمایل، با ما تماس بگیرید.
از طریق فرم زیر:
http://www.neemkat.com/contact.php
از طریق ایمیل: neemkat.com@gmail.com
ای دی یاهو مسنجر: Neemkat_com
تشکر
سلام!
خوبی؟
چطوری؟
هیچ کدام!
مزاح بود قربان! احوال شما؟ کمی نیستم شد حرف؟
به روزم ....
سلام مدتهاست که نیامده بودم به این صفحه که نوشته ایش را دوست دارم و شما هم که از من .........
حسرت اشک با دخترک آپ شد منتظر نگاهتون هستم
از کجا که هم از نیمه راه باز نگشته باشد...
نمیدونم ما هممون دوست داریم یه خدایی آدمی قورباقه ای چیزی بیاد ... همه چی در نهایت درست میشه ؟!
..... .. ...
در مورد قالب وبلاگ هم باید عرض(ارز!)(ارض!) کنم که من بی تقصیرم!!! هر چند با این نظرت موافقم که نشون دهنده ی خوشسلیگی و در خط امام بودن هست!
از روز اول که قالب رو گذاشتم این سوسول بازیا رو کنارش نداشت!!! من مسولیتی قبول نمیکنم !
.... ... ....
خیلی خوشحالم که در پست بالایی کامنتیگ رو بستی . چون نمیدونم باید چی بگم ... خیلی تلاش میکردم مینوشتم : وبلاگ قشنگی داری به منم سر بزن!!!
سلام
حالا نوبت توست که نباشی؟
من تازه آمده ام.
سلام
ایام به کام
بهره بردم
چشمان ناچار هم
با یک سپید جدید و طنزٍ سپاس نامه چشمان ناچار از ورزشکاران و مسئولین عزیز پس از دو ماه دوباره به روز شد
این چشم ها قدم گاه توست
قدم رنجه کن
منتظرم
نظرت را برایم بنویس
که خونیست
در رگ های شعر من
شاد باشی نازنین
[گل][گل]
خودت که خوبی
یه مدته کم پیدا شدی
دیگه حالی از این شاعر غریب نمی پرسی
دلم برات تنگ شده بود
چه کمی .
نیستی؟
نیستی رفیق
سلام
ایام به کام
بهره بردم
چشمان ناچار هم
با یک سپید جدید و طنزٍ سپاس نامه چشمان ناچار از ورزشکاران و مسئولین عزیز پس از دو ماه دوباره به روز شد
این چشم ها قدم گاه توست
قدم رنجه کن
منتظرم
نظرت را برایم بنویس
که خونیست
در رگ های شعر من
شاد باشی نازنین
[گل][گل
جدا دلم میخواد بیام بزنم تو سرت!
میدونی آدم یا کاری رو انجام نمیده یا مسئولیت غلطی رو که میخوره به عهده میگیره!از دوم مرداد چه مرگت بوده که آپ نکردی؟
کی میخواهیم بزرگ بشیم؟ نمیدونم !
اما از تو انتظار این کارا رو نداشتم !
زود باش بیا اتهاماتت رو بپذیر یا مجبورم بیام با ضرب وجرح و تعدیل!!! بهت تفهیم اتهام کنم!
یه چیز دیگه بیخیال این بلاگ اسکای لکنته بشو پاشو بیا ورد پرس!!!
آبی ترم !!
یه سر به ما بزن عزیز !!